عروسي دايي
چند روزه كه ماه رمضان شروع شده و من بعد از تولد تو امسال اولين ساليه كه روزه ميگيرم....قبل از ماه رمضان عروسي دايي بود.عروسي كه بالاخره بدون هيچ هاشيه اي تموم شد .جداي از يه سري گله ها و حرف ها كه بخواي نخواي هست بقيه اش خوب و خوش بود.از دو هفته فبلش كه مامان زنگ زد گفت تاريخ عروسي و برا 28 تير تعيين كرديم تو همه اش ميگفتي :بييم عسسويي ناي ناي كنيد.دس بزينيم......روز چهارشنبه بود ساعت 9 شب تالار باباطاهر....غروبش ما سه خوار شوور رفته بوديم پيش به قول تو خاله فاطي تا رسيديم هتل 9 گذشته بود.اينم يكي از عكساته كه تو تالار گفتيم.:
ماماني دعا كن خوشبخت شن...يه خبر ديگه تازه چند روزه كه ياد گرفتي خوب و كامل بگي :مامان فاطمه(قبلش ميگفتي ماماني فال له)...فدات شم اونقدر قشنگ ميگي كه ميخوام بخورمت.خدا حفظت كنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی