امان از دست تو وروجک
نمیدونم چرا اینقدر شبا دیر میخوابی....نشده یه بار ساعت ١٠ شب بخوابی.همه اش ١٢ ------------١١ یادمه اون موقع که برا زردی بیمارستان خاتم الانبیا بستری بودی همه میخوابیدن الا تو....هی شیفت ÷رستارا عوض میشد اما تو بیدار بودی...طفلی اونا دلشون برا من میسوخت و میومدن تو فسقلی و نگه میداشتن تا من یکم استراحت کنم..سرپرستار میگفت دخترت میخواد پرستار شه از الان میخواد به شیفت شب عادت کنه
دیشب هم بابا علی دیر اومد تا رسید خونه ٧ شب شد...تو سرحال سرحال نمیذاشتی استراحت کنه..هی دنبالش میکردیو میگفتی: بابا عله(علی)...اسب....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی